چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۱ - ۰۷:۴۸
۰ نفر

پس از قیام امام‌حسین(ع) بسیاری از مردم گمان می‌کردند که با به شهادت رسیدن حضرت و یاران‌شان، اهداف عاشورا به پایان رسیده است اما در این میان حضرت زینب‌(س) برخاستند و با ایراد خطبه‌هایی سوزناک و آگاهی‌بخش، نشان دادند که قیام امام‌حسین(ع) چیزی نیست که در بخشی از تاریخ مدفون شود.

قیام عاشورا

درواقع حضرت، اهداف قیام حسینی را در تاریخ تداوم بخشیدند و زمینه‌های اجتماعی آن را در جامعه گستردند. می‌توان در مقایسه حرکت حضرت‌زینب(س) با امام‌حسین(ع) گفت رسالت حضرت‌زینب(س) بر پیام‌رسانی متمرکز بود و به همین خاطر، هم بر ساختار حکومت تاثیر نهاد و هم بر نحوه تعامل مردم با حکومت.

مطلبی که از پی می‌آید گفت‌وگویی است با دکتر ابراهیم برزگر درباره رسالت زینب(س) از فردای روز عاشورا و نقش مؤثر آن در تداوم حرکت حسینی.

  • در آغاز ضمن اشاره به مهم‌ترین ویژگی‌ها و اهداف قیام امام‌حسین(ع) بفرمایید که چرا حضرت زینب‌(س) فکر می‌کردند این اهداف منحصر به روز عاشورا نبوده و همچنان باید ادامه پیدا کند؟

در باب رسالت، اهداف و انگیزه‌های قیام امام‌حسین(ع) دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است. در فرمایش‌های حضرت هم هدف از این قیام اصلاح امت پیامبر(ص) و امر به معروف و نهی از منکر ابراز شده است.‌ اما من در اینجا می‌خواهم از تعبیر دیگری در ارتباط با قیام امام‌حسین(ع) استفاده کنم و آن، اینکه امام‌حسین(ع) برای اصلاح کژ راهه و انحرافی که در صراط مستقیم اسلام پس از پیامبر(ص) در نسل سوم مسلمانان رخ داده بود، قیام کردند.

موقعیتی که امام‌حسین(ع) و حضرت زینب(س) در آن قرار داشتند، موقعیت نسل سوم مسلمانان بود. در نسل سوم، مسلمانان از اسلام فاصله گرفته بودند و آموزه‌ها و باورهای اسلامی دچار انحراف و ابهامات و آلودگی‌هایی شده بود. بنابراین مسلمانان نسل سومی که در زمان امام‌حسین(ع) وجود داشتند، چه در رده حکومت‌کنندگان و چه در رده مردم و حکومت‌شوندگان از عقاید، رفتارها و اخلاقیات اسلامی فاصله گرفته بودند. اینگونه بود که راه مسلمانان از اسلام جدا شده بود. این انحراف و کژراهه به میزانی رسیده بود که با هیچ راهکار دیگری حل نمی‌شد، مگر آنکه امام‌حسین(ع) چنین هزینه سنگینی را بپردازند.

در این چارچوب است که اقدام پس از شهادت امام، یعنی اقدام حضرت زینب(س) هم معنادار و قابل توجیه می‌شود، چراکه این دو‌ (امام‌حسین و حضرت زینب) دو قطعه یک پازل هستند. به این معنا که امام‌حسین(ع) تولید پیام کردند و حضرت زینب(س) انتقال پیام را برعهده داشتند. بدون انتقال پیام، خون حسین(ع) به نتیجه نمی‌رسید. اگر بخواهم به زبان امروزی بگویم، حضرت امام‌حسین(ع) به نوعی جنگ سخت را انجام دادند و حضرت زینب(س) در تداوم آن، جنگ نرم را. امام‌حسین(ع) حماسه عاشورا را خلق کردند اما چون پیام این واقعه ‌باید به مخاطبان می‌رسید، وجود فردی چون حضرت زینب‌(س) لازم بود. بین واقعه و مخاطب، حلقه مفقوده‌ای قرار داشت که آن حلقه مفقوده را حضرت زینب(س) تکمیل کردند. به این اعتبار حضرت زینب(س) فی‌نفسه رسانه بودند، آن هم از نوع قوی آن.  حضرت توانستند در مسیر سفر معروف‌شان از کربلا به شام و به طور معکوس تا مدینه، این رسالت انتقال پیام عاشورا را به افراد انجام دهند.در واقع حضرت زینب(س) پیام امام‌حسین(ع) را بر جریده عالم ثبت کردند و به نسل‌های آینده منتقل ساختند.

  • حضرت زینب(س) در تداوم اهداف عاشورا چگونه عمل کردند و چه تاثیری از این حیث بر جامعه اسلامی آن زمان گذاشتند و در واقع چگونه به تداوم قیام امام‌حسین(ع) کمک کردند؟

حضرت زینب(س) در تداوم عاشورا تفکیکی را که معمولا بین واقعیت و تصور از واقعیت صورت می‌گیرد، انجام دادند. در مباحث روانشناسی سیاسی این نکته وجود دارد که واقعیتی وجود دارد و به موازات آن تصوری عام از آن واقعیت. نکته مهم این است که تصور واقعیت مهم‌تر از خود واقعیت است. حضرت زینب(س) می‌کوشیدند که روی تصور از واقعیت قیام عاشورا کار کنند؛لذا حضرت کوشیدند که تصور مردم را از واقعیت عاشورا دستخوش تغییر کنند و در واقع نگرش (نادرست) آنها را نسبت به قیام دگرگون سازند. از سوی دیگر، حضرت کوشیدند که تصور یزید، ابن‌زیاد و دستگاه بنی‌امیه را نسبت به قیام عاشورا تغییر دهند.

تصور یزیدیان این بود که با به شهادت رساندن امام‌حسین(ع) پیروز شده‌اند و خاندان امام را به اسارت گرفته‌اند و شهربه‌شهر می‌گردانند تا آنها را تحقیر کنند. حال آنکه همه اینها تصورات آنها بود؛ حتی در خود مجلس یزید که در شام تشکیل می‌شود و سر مبارک حضرت را آنجا می‌آورند، باز همین موازنه یعنی موازنه مابین تصور یزیدی و تصور زینبی از قیام عاشورا وجود دارد.
حضرت زینب(س) در هر زمان و مکان از سفرشان درخطبه‌هایی که ایراد می‌کنند، تلاش می‌کنند تا تصوری را که از قیام عاشورا در میان جامعه به غلط جاافتاده، اصلاح سازند.

  • با توجه به اینکه از زمان شهادت امام تا رسالت حضرت زینب(س) فاصله زمانی خیلی کمی بود، به نظر شما چگونه در این مدت کوتاه تصورات نادرست درباره این قیام رخنه کرده بود؟ آیا این تصورات ریشه در گذشته داشت؟

اگر بخواهیم روی تصور مردم از واقعیت عاشورا متمرکز بشویم، باید گفت تصوری که مردم زمان بنی‌امیه به ویژه شام (شام منطقه‌ای بود که مسلمان‌شدن مردم آن توسط معاویه و خاندان بنی‌امیه صورت گرفته بود) از قیام داشتند، چیزی برخلاف جهت حرکت امام‌حسین(ع) بود.

شامیان خاندان بنی‌امیه را به عنوان مسلمانان ناب و اصیل می‌شناختند و آنها را تنها خویشاوندان پیامبر(ص) در نظر می‌گرفتند. طنز ماجرا اینجاست که در این وضعیت به ویژه از زمانی که معاویه دستور داده بود که بر منابر برخاندان پیامبر(ص) لعن بفرستند، تصورات دیرپایی در میان مردم شام پدید آمده بود. از این‌رو تعجبی نداشت که آنها اسرای کربلا را خروج‌کنندگان علیه دولت برحق اموی بدانند! اگر این تصور اصلاح نمی‌شد، خون امام‌حسین(ع) هدر می‌رفت. در این وضعیت، حضرت زینب(س) جابه‌جا روی این تصور نادرست کار می‌کنند،‌ مثلا اگر به آن خطبه مشهور حضرت در شام و در حضور یزید توجه کنیم، می‌بینیم که حضرت مرتب اشاراتی دارند مبنی بر اینکه این سر مبارکی که اکنون در کاخ یزید است، سر حبیب رسول خداست؛ فرزند مکه و منا، ‌ فرزند دلبند فاطمه زهرا، فرزند سیده النساءالعالمین،‌ فرزند مصطفی و....

همین اشارات کافی بود تا آن ساختار درازمدتی که در عرض سی‌واندی سال بنی‌امیه ساخته بودند، فرو ریزد. در واقع حضرت با ایراد این خطبه‌ها تمام ارزش‌های به‌سرقت رفته توسط امویان را از آنها بازپس می‌گیرد و در جایگاه اصیل و درستش بازمی‌نشاند؛حتی تا آنجا که به یزید و یارانش برمی‌گردد، حضرت سعی کردند تا تصور آنها را نیز اصلاح سازند؛ آنجا که می‌فرمایند: عاشورا ظاهر و باطنی دارد. شما بر مبنای امر ظاهری امام حسین(ع) و خاندان و اصحاب وی را به شهادت رساندید و ما را به اسارت گرفتید و در ظاهر پیروز هستید. حضرت زینب(س) از این ظاهر عبور کردند و باطن (عاشورا) را به یزیدیان نشان دادند. ایشان می‌فرمایند: شما دست به کار احمقانه‌ای زدید. شما با دست خودتان تیشه به ریشه حکومت خودتان زدید. شما با به‌قتل رساندن اعضای درجه‌یک خاندان رسول خدا تیشه به ریشه خودتان زدید.

این پیروزی شما کـوتاه‌مدت است و بـه‌زودی آنچه که به عنوان غنیمت در ظاهر فرض می‌کنید،‌ به غرامت تبدیل خواهد شد. گرچه شما خود را به ظاهر پیروز می‌دانید اما به زودی مرگ به شما خواهد رسید و درآخرت هم متوجه خواهید شد که آنچه به‌دست آورده‌اید، نه پیروزی که شکست بوده است. به زودی پی خواهید برد که این قضاوتی که در مورد پیروزی خودتان به ظاهر انجام می‌دهید، نادرست است و این مسئله به نسل‌های آینده هم تسری پیدا خواهد کرد. مقصود حضرت از این نکته این بود که حتی قضاوت نسل‌های آینده حکایت از شکست شما دارد. بنابراین حضرت در رسالتی که پس از قیام امام‌حسین(ع) برعهده گرفتند، هم روی تصورات خواص و هم روی تصورات عامه مردم از واقعیت عاشورا کار ‌کردند. اگر این تصور از واقعیت عاشورا نزد مردم اصلاح نمی‌شد، حرکت امام حسین(ع) یک حرکت ناتمام باقی می‌ماند.

  • درواقع حضرت زینب(س) بلافاصله پس از قیام عاشورا و از شهادت تا اربعین حضرت، تلاش داشتند که حرکت را به صورت اجتماعی تداوم دهند و حرکت‌شان به هیچ‌وجه جنبه پند واندرزی نداشت.

مخاطب حضرت زینب(س) مردم عادی کوچه و بازار بودند. حضرت اصلا امیدی به هدایت یزیدیان نداشتند. بنابراین اساس حرکت ایشان بر مبنای تغییر نگرش بود. ایشان می‌خواستند آن نگرشی را که نزد مردم در درازمدت شکل گرفته بود، دگرگون سازند. البته طبیعی است که انتظار نمی‌رفت این نگرش به سرعت تغییر کند. این نیاز به یک حرکت گام‌به‌گام و به یک معنا؛ (نیاز) به یک تکان (شوک) داشت. واقعه عاشورا مهم‌ترین شوک بود. به این معنا که امتی که خود را مسلمان می‌دانند فرزند پیامبرشان را به قتل برسانند و بر آن (قتل) شادی کنند و خاندان وی (پیامبر) را به اسارت ببرند. بنابراین یک مسئله عجیب اتفاق افتاده است. اینجاست که رسالت حضرت زینب(س) معنادار می‌شود. درواقع حضرت زینب(س) روی تغییر نگرش کار می‌کردند. این تغییر نگرش هم در دوقالب صورت می‌گیرد؛ یکی معطوف به قلوب این افراد بوده و دیگری معطوف به افکار آنها. حضرت زینب(س) باتوجه به فضای احساسی و غمباری که میان خاندان امام‌حسین(ع) وجود داشت، دل مجروحی داشتند. ایشان با این دل مجروح و با صدایی حزین خطبه‌هایی ایراد کردند که مردمی که پایکوبی می‌کردند، پس از شنیدن آنها سیلاب اشک برگونه‌هایشان روان می‌شد. بیانات حضرت از یک سو قلب مردم را نشانه گرفته بودند و سعی می‌کردند با بیان احساسات و کار روی عاطفه مخاطبان، جراحت قلبی خویش را به مخاطبان هم تسری دهند.

  • براین اساس آیا می‌توان گفت که نخستین عزاداری‌ها برای امام‌حسین(ع) از همین زمان صورت گرفت؟

دقیقا همینطور است. به نظر می‌رسد که این عزاداری، یک سوگواری معطوف به هدف بود؛ یعنی ثبت عاشورا در جریده تاریخ. مردمی که به کاروان خاندان به‌اسارت گرفته شده امام‌حسین(ع) سنگ پرانی می‌کردند یا شادی می‌کردند، پس از اصلاح تصوراتشان در اثر شنیدن خطبه‌های حضرت زینب(س)، یکباره عیش‌شان به عزا تبدیل می‌شد. بنابراین می‌توان گفت که هدف اول حضرت زینب(س) معطوف به تسخیر قلوب مردم بود اما قسمت دوم تلاش حضرت در تغییر نگرش‌ها، معطوف به بینش و به معنایی دیگر تصرف اذهان بود. بنابراین حضرت سعی می‌کردند که از طریق خطبه‌هایی که ایراد می‌کردند، به مردم بصیرت بدهند. حضرت پرده‌ها را از مقابل چشمان مردم کنار زدند تا بدانند که چه‌ها صورت گرفت. به این ترتیب بود که مردم به‌تدریج پی بردند که چه واقعه عظیم و دردناکی اتفاق افتاده است؛ نواده پیامبر(ص) به قتل رسیده و در کنار آن، 18تن از خویشاوندانش کشته شده و بقیه هم به اسارت گرفته شده‌اند! بنابراین در خطبه‌های حضرت، هم می‌توان حزن و اندوه‌ شدیدی را دید و هم پیام‌های آگاهی‌بخشی به مردم را حضرت همزمان که شدیدا می‌گریستند و قلب‌شان مجروح بود، به زیبایی پیام آگاهی‌بخش عاشورا را به توده‌های مردم منتقل کردند.

  • از تــأثیر خطبه‌های حضرت ‌زینب (س) بر مردم سخن گفتید و نیز پیش‌تر اشاره کردید که مخاطب بخشی از این خطبه‌ها یزیدیان و حکومت وقت بودند. به نظر شما رسالت پیام‌رسانی حضرت تأثیری بر کیفیت و نحوه حکومت در آن زمان داشت و آیا این پیام‌رسانی نقشی در چگونگی انتقال حکومت از سفیانیان به مروانیان داشت یا نه؟

وقتی صحبت از دوام و ثبات دولت‌ها و حکومت‌ها می‌شود، طبیعتا یک پایه آنها را مشروعیت تشکیل می‌دهد. مشروعیت قدرت فکری حکومت‌هاست. مشروعیت یعنی توجیه اطاعت مردم از دولت و حکومت. مشروعیت یک حکومت نشان‌دهنده شایستگی زمامداران و حکومتگران برای حکومت نزد مردم است. حال ببینیم که پس از اقدامات حضرت زینب(س) بر سر پایه‌های مشروعیت امویان(سفیانیان) چه آمد؟ رسالت حضرت زینب(س) که در راستای تکمیل خون و پیام حضرت امام حسین(ع) بود، معطوف به پیام‌رسانی بود. بر مبنای نظریه انتشار- نظریه‌ای که در جغرافیای فرهنگی از آن بحث می‌شود- مشاهده می‌کنیم که حضرت زینب(س) پیام عاشورا را به صورت پخش سرایتی منتقل می‌سازند. به این معنا که پیام ایشان به صورت فیزیکی در مسیر کوفه به شام و برعکس تا مدینه منتشر می‌شود. حضرت، پیام‌ها را در اجتماعات کوچک منتشر کرده‌اند. کم‌کم ذهن و تصور مردم نسبت به واقعیت‌ عاشورا اصلاح می‌شود و نگرش تازه‌ای پا به عرصه می‌گذارد. اجتماعات کوچکی که مخاطب پیام حضرت بوده‌اند، به نوبه خود، باز این پیام را به اجتماعات کوچک دیگری منتقل می‌سازند. اینجاست که مردم از هویت اصیل کاروان اسرا و نیز هویت واقعی امویان آگاه می‌شوند و به این سان امویان گام به گام گرایش ذهنی و قلبی مسلمانان را نسبت به خود از دست می‌دهند.

در واقع حضرت زینب(س) با ایراد این خطبه‌ها از سپاه خود یزید سربازگیری کردند. در این وضعیت مردم، خاندان بنی‌امیه و یزید را محکوم کردند. در اینجا چیز دیگری اتفاق می‌افتد که جامعه‌شناسان از آن به «کنش‌گفتاری» تعبیر می‌کنند. در کنش‌ گفتاری، گفتار همان عمل است. بر این مبنا وقتی حضرت زینب(س) خطبه خواندند، ظاهرش این است که الفاظی توسط ایشان ادا می‌شد اما واقع امر این است که حضرت با این کارعملی را انجام می‌دادند و آن عمل، بسترسازی برای سقوط دولت یزید و یزیدیان بود. اینجاست که پیام‌رسانی حضرت با موفقیت صورت گرفته و مردم به حکومت پشت می‌کنند. مردم از حکومت دلزده می‌شوند و دولت یزید به سرعت قدرت خود را از دست می‌دهد. در خطبه‌های حضرت زینب(س) درباره از دست دادن قدرت یزید نکات قابل تأملی وجود دارد؛ از این قبیل که ایام سلطنت تو کوتاه است و اجتماع و سپاهیان تو به زودی پراکنده می‌شوند و روزگار تو به زودی به پایان می‌رسد. دقیقا بعدها همین اتفاقات می‌افتد و زمینه‌هایی برای دلزدگی مردم از امویان فراهم می‌شود.

لازم به توضیح است که امویان در میان‌خودشان دوتیره داشتند؛ یکی تیره سفیانی بود که در آن ابوسفیان، معاویه، یزید و معاویه دوم قرار داشتند. گفته می‌شود که معاویه دوم که یکی دو ماه بیشتر حکومت نکرد، مایل بود حکومت را به خاندان پیامبر(ص) بازگرداند اما به دلیل اینکه اهل‌بیت پیامبر(ص) ضربه بسیار سختی خورده بودند و بزرگان آنها به شهادت رسیده بودند، لاجرم- به تعبیر ابن‌خلدون- عصبیت و قدرت مدعی، شاخه و تیره دومی از درون خود بنی‌امیه به نام «مروانی» بیرون می‌دهد. بنابراین قدرت از شاخه سفیانی به شاخه مروانی (مروان‌بن‌حکم) انتقال می‌یابد.

کد خبر 196572

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز